سینما ایران و جهان

نقد و بررسی بهترین فیلم های ایران و جهان

سینما ایران و جهان

نقد و بررسی بهترین فیلم های ایران و جهان

در این وبلاگ به نقد و بررسی فیلم، میزان فروش و تاریخچه و همچنین معرفی آثار خوب سینمای ایران و جهان می پردازیم

بایگانی

نقد فیلم کوتاه دایره محدود

این فیلم کوتاه برداشتی از ارتباطات چند دانشجو در راهرو یک دانشگاه است.

این نوع دوران میتواند به نوعی چرخه زندگی و البته روزمرگی را نشان دهد که البته فرم آن خارج از مساله روزمرگیست.

سکانس اول که فیلم آغاز میشود یک پسر جوان که حالت تهوع دارد و در دستشویی نشسته است و دوستش برای او حوله پرت میکند، دوربین حرکت کرده حال یک دانشجو در حال قرض گرفتن پول از دوست خود است دوربین با کسی که پول را میدهد حرکت کرده و به داخل دستشویی میرود تا او حوله را به دوستش بدهد.

دو دختر را نشان میدهد و یکی از آن ها با پسر برخورد میکند که با دوران دوربین و عوض شدن دیدگاه متوجه میشویم که دختر از قصد خود را به پسر میکوبد دو دختر دیگر درباره تابلو نقاشی صحبت میکنند یک نفر برای غذا بد امضا جمع میکند و هیچ پل ارتباطی بین این شخصیت ها ایجاد نمیشود.حال این سوال مطرح میشود که ماجرا چیست؟اتفاق داستان کی و کجا رخ میدهد؟

پس تا اینجا هیچ محور اصلی وجود ندارد که بتوان از آن به عنوان ماجرای اصلی یاد کرد و هریک فقط موقعیت دانشجوهارا توضیح میدهد.

در فیلم واقعا چیزی برای بحث پیدا نمیکنیم زیرا نه روی کسی زوم میشود نه بر رویدادی تاکید دارد و نه شخصیت هایی که شخصیت پردازی شود.تنها یک روزمرگی و تکرار در زندگی این چند دانشجو نشان میدهد که نه ابتدا درستی دارد و انتها درستی داستان در یک قالب کلی همراه با یک غافلگیری فرمی روایت میشود که تنها نکته مثبت این فیلم کوتاه است.

مسلماً پیچیدگی این فیلم کوتاه جا را برای برداشت های مختلفی باز میکند روزمرگی مفرد جایی ندارد و میتوان گفت بسته بودن انسانها و محیطشون محیطی شاید جبرآمیز شاید به غایت نظام مند که رفتارهای ما در آن معنا پیدا میکند بیانگر فرم این فیلم است که الته این فرم با غافلگیری همراه میشود و کمی داستان را جذاب میکند.

سینمای جیم جارموش

کافه سینما–سرویس سینمای جهان -آناهیتا منجزی و مهرداد نعیمی: آنچه باعث می‌شود شیوه فیلمسازی جیم جارموش منحصر‌به‌فرد به نظر برسد این حقیقت است که تجربیات سینمایی او به وضوح بازتاب یک شیوه روایتگریِ شخصی و مهم‌تر از آن، گواهی بر وجود یک جهان شخصی است. سلیقه او در انتخاب موضوعات، فضای روایی و خطوط داستانی مشابه بر این واقعیت صحه می‌گذارد که سینمای جارموش به لحاظ بصری و شیوه روایت، این فیلمساز را در سینمای آمریکا؛ منحصر بفرد می‌سازد.

چندی پیش سایت Taste of Cinema در مقاله‌ای به بررسی ده ویژگی منحصر‌به فرد سینمایِ این کارگردان سرشناس، که سمبل سینمای مستقل معاصر آمریکاست، پرداخت. در ادامه می‌توانید متن این مقاله را در ادامه مطلب بخوانید.

۱- انزوا، شهرهای متروکه

در فیلم «تنها عاشقان زنده ماندند» (Only Lovers Left Alive/2013) شهرهای دیترویت ایالت میشیگان و طنجه مراکش، که هر دو در حال حاضر فضاهای شهری متروکی هستند، به عنوان لوکیشن‌های اصلی انتخاب شدند. در بسیاری از صحنه‌های طولانی این فیلم، آدام (تام هیدلستون)، ایو (تیلدا سوئینتن) را به گردش شبانه در دیترویت می‌برد. آدام سالن آمفی‌تئاتر قدیمی و با‌شکوهی را به او نشان می‌دهد که حالا دیگر به یک پارکینگ تبدیل شده است؛ یک فضای شهری متروکه که کایوت‌ها در آن پرسه می‌زنند.

دلیل انتخاب شهری مانند دیترویت به عنوان فضای اصلی روایت، این واقعیت است که قهرمان فیلم یک خون‌آشام (البته از نوع صلح‌طلب‌اش) است و ترجیح می‌دهد از هرج‌و‌مرج شهر‌های بزرگ دور بماند و در انزوا زندگی کند. در فیلم «مرد مرده» (Dead Man/1995)، ویلیام بلیک (جانی دپ) با قطار به شهر صنعتی ماشین می‌رود تا در کارخانه تولید فولادِ این شهر به عنوان حسابدار مشغول به کار شود، اما مشیت الهی به گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد و او نمی‌تواند این شغل را به دست بیاورد. این شخصیت نیز مانند آدام در یک فضای متروکه به تصویر کشیده می‌شود.

اولین فیلم بلند جارموش یعنی «تعطیلات همیشگی» (Permanent Vacation/1980) با نمایی از یکی از خیابان‌های شلوغ نیویورک آغاز می‌شود. این نما به صورت پیاپی قطع می‌شود به خیابان متروکه‌ای که کسی از آنجا عبور نمی‌کند.

قطع نماها به این شیوه چندین بار تکرار می‌شود تا زمانیکه سر‌و‌کله قهرمان فیلم پیدا می‌شود؛ این شخصیت به راحتی قابل شناسایی است، چون او تنها کسی است که در آن خیابان‌های متروکه در حال پرسه زدن است.

02-down-by-law

۲- انتخاب شخصیت‌های تنها و گوشه‌گیر به عنوان قهرمان اصلی فیلم

قهرمان‌هایی که جارموش انتخاب می‌کند به لحاظ اجتماعی تعریف نشده‌اند. ویلیام بلیک در «مرد مرده» فردی تنها و گوشه‌گیر است که به هیچ چیز تعلق خاطر ندارد؛ او در آستانه شروع یک رابطه عاطفی است، اما نامزد حسودِ دختر مورد علاقه‌اش مانع شکل گرفتن این رابطه می‌شود.

قهرمان فیلم «گوست داگ» (Ghost Dog/1999) خانواده‌ای ندارد؛ در واقع این تصمیم خودش است که تنها زندگی کند و پیرو "راه و رسم سامورایی" باشد. همین موضوع درباره دان جانستون (بیل موری)، قهرمان فیلم «گل‌های پژمرده» (Broken Flowers)، نیز صدق می‌کند؛ او هم مانند قهرمان فیلم «گوست داگ» تنهایی را انتخاب کرده است. قهرمان‌های اصلی فیلم «تنها عاشقان زنده ماندند» نیز علی‌رغم اینکه یک زوج هستند، جدا از هم و در دو کشور مختلف زندگی می‌کنند.

در فیلم‌های «شب روی زمین» (Night on Earth/1991)، «قهوه و سیگار» (Coffee and Cigarettes/2003)، «مغلوب قانون» (Down by Law/1986) و «قطار اسرارآمیز» (Mystery Train/1989)، همه شخصیت‌ها خارج از بافت جامعه هستند و خطوط داستانی در تاکسی، زندان، خیابان و شهری جدید و نا‌شناخته شکل می گیرند. شخصیت‌ها در اتاق‌های هتل و مکان‌هایی زندگی می‌کنند که اساسا جزو اقامتگاه‌های دائم محسوب نمی‌شود؛ کارگردان، شخصیت را به صورت موقت و فقط در فاصله زمانی‌ای که داستان در آن اتفاق می‌افتد در آن موقعیت خاص قرار می‌دهد.

در فیلم «شب روی زمین»، مردِ مست، رها شده و در جایی بیرون از خانهِ خودش به تصویر کشیده می‌شود. از سویی دیگر، قهرمان فیلم «گوست داگ» در محل زندگی‌اش می‌ماند، اما وقت‌اش را با کبوترهایش روی پشت‌بام می‌گذراند. او تنها کسی است که درونِ فضای شخصی خودش را می‌بیند، اما به نظر می‌رسد در خانه خودش هم، درست مثل خانه‌های دیگر، احساس راحتی نمی‌کند. اینطور که به نظر می‌رسد، شیوه جارموش، پرهیز از ورود به فضاهای شخصی است.

03-Mystery-Train

۳- حرکت در صحنه/ذهنیت‌گرایی

صحنه‌ای وجود دارد که در تمام آثار جارموش تکرار می‌شود. می‌توان گفت که شخصیت‌های فیلم‌های جارموش به سمت فضای روایت رانده می‌شوند؛ در «مرد مرده» و «قطار اسرارآمیز»، این کار به وسیله یک قطار انجام می‌شود. در فیلم‌های «گل‌های پژمرده»، «گوست‌ داگ» و «مغلوب قانون»، شخصیت‌ها، مدت‌زمان قابل‌توجهی، در ماشین هستند، در حالیکه در «شب روی زمین» کل داستان در یک ماشینِ در حال حرکت اتفاق می‌افتد.

استفاده از وسایل نقلیه در صحنه‌ها، علاوه بر اینکه تمایل جارموش برای دور نگه‌داشتن شخصیت از محیط اطراف‌اش را نشان می‌دهد، شیوه‌ای است برای انعکاس رویکرد ذهنی این فیلمساز درباره داستانی که روایت می‌کند، مخصوصا به این دلیل که بیشتر صحنه‌هایی که در ماشین فیلمبرداری می‌شوند، همراه با موسیقی و نماهای POV هستند.

04-dead-man-original

۴- ارجاع به ادبیات

با وجود اینکه ویلیام بلیک در «مرد مرده» مدام ادعا می‌کند که با ویلیام بلیکِ شاعر نسبتی ندارد، اما در مسیر فیلم به تدریج به نسخه‌ای از این شاعر معروف تبدیل می‌شود؛ ویلیام بلیکی که شعرش را بدون استفاده از حروف و با تفنگ‌اش می‌نویسد.

در فیلم «تنها عاشقان زنده ماندند» ایو عاشق ادبیات است؛ با کریستوفر مارلو (شاعر و نمایش‌نامه‌نویس انگلیسی) نشست‌و‌برخاست می‌کند و حتی زمانی که وسایل سفرش را می‌بندد، کتاب‌هایش را فراموش نمی‌کند و از سویی دیگر در فیلم «گل‌های پژمرده»، وینستون (جفری رایت)، همسایه دان، عاشق داستان‌های معمایی است و تمام قواعد این ژانر ادبی را وارد خط داستانی این فیلم می‌کند.

با وجود اینکه شخصیت‌های اصلی به طور مستقیم در خلق یک اثر ادبی مشارکت ندارند، مونولوگ‌های طولانی و ارجاعات مستقیم به زندگی و نقل‌قول‌های افراد مشهور، بخش‌های جدایی‌ناپذیر آثار جارموش به شمار می‌روند. به جرات می‌توان گفت که او سعی دارد از شخصیت‌ها، موقعیت‌ها و الگوهای شناخته شده استفاده کند تا ساختار روایت خود را بر مبنای چیزهایی که مخاطب با آن‌ها آشنایی دارد، قرار دهد و سپس به تدریج آن‌ها را تغییر دهد تا تصویر مورد‌نظر خود را ارائه کند.

05-night-on-earth-new-york

۵- حس شوخ‌طبعی

جارموش برای خلق موقعیت‌های طنز در فیلم‌هایش، بیش از هر چیز دیگری، از تضاد بین شخصیت‌ها و یا تضاد بین شخصیت و محیط پیرامون‌اش استفاده می‌کند؛ یک دلقک سیرک که اهل آلمان شرقی است و در نیویورک به عنوان راننده تاکسی کار می‌کند، مواجهه یک حسابدار با سرخ‌پوستی که به زندگی معنوی اعتقاد دارد یا یک مرد بازنشسته منفعل که همسایه مشتاق و پر‌انرژی‌اش او را وادار می‌کند درام را پیش ببرد.

خون‌آشام‌ها بستنیِ خونی می‌خورند و طرفدارانِ ژاپنی الویس پریسلی به کلرادو می‌آیند تا جایی را که موسیقی‌دان‌های محبوب‌شان، فعالیت‌شان را از آنجا آغاز کردند، ببینند. احتمالا «قهوه و سیگار» بهترین نمونه خلق موقعیت‌های طنز از طریق رویارویی شخصیت‌ها و تضادهای‌شان است.

06-ONLY-LOVERS-LEFT-ALIVE

۶- انتخاب موسیقی‌دان به عنوان قهرمان فیلم

تعبیر جارموش از الگوی خون‌آشامی با آنچه که پیش از این ارائه شده کاملا متفاوت است. او، به جای هر چیز دیگری، بر این واقعیت تاکید می‌کند که یک خون‌آشام می‌تواند جلوی پیر‌شدن‌اش را بگیرد و برای همیشه جوان بماند و به درستی این موضوع را به تصویر می‌کشد؛ هر کس که آرزو دارد برای همیشه زنده بماند، باید تمایلی روزافزون به زندگی داشته باشد و مدام آن را تحسین کند. خون‌آشام‌های او هنرمند هستند و مثل هر هنرمند دیگری، همیشه موجودات زنده، زندگی و جوانی را تحسین می‌کنند.

علاوه بر این، جارموش با انتخاب موسیقی‌دان‌ها و هنرمندان به عنوان شخصیت‌های اصلی، توضیح می‌دهد که چرا این شخصیت‌ها تنها و گوشه‌گیر هستند؛ فقط به این دلیل که شیوه ابراز وجودشان از طریق کلمات نیست. ویلیام بلیک در «مرد مرده» بعد از اینکه به این باور می‌رسد که روح ویلیام بلیکِ شاعر در بدن او حلول کرده و پدیدار شده است، شروع می‌کند به ابراز وجود و خلق تصاویر هنری از طریق خشونت.

موسیقی‌دان‌ها یا به طور کلی هنرمندان، زنده یا مرده، به عنوان شخصیت‌های اصلی یا فرعی، همیشه در روایت‌های جارموش حضور دارند. انتخاب موسیقی در فیلم‌های او، اغلب تحت تاثیر جهان درون فیلم است و شخصیت‌ها از طریق موسیقی خودشان را ابراز می‌کنند.

07-Ghost-Dog-The-Way-Of-The-Samurai

۷- تصوف و فلسفه شرق

ناشناخته بودن فرهنگ و فلسفه شرق در بافت جوامع غربی باعث می‌شود فیلم‌های جارموش، فضای عجیب‌و‌غریب و منحصر‌به فردی داشته باشند.

استفاده از لوت به عنوان ساز اصلی در فیلم «تنها عاشقان زنده ماندند»، اعتقادات مذهبی مرد سرخ‌پوست در «مرد مرده»، ارجاعات به فلسفه زندگی سامورایی در «گوست داگ» و موسیقی جازِ اتیوپیایی که در طول سفر دان در فیلم «گل‌های پژمرده» شنیده می‌شود، مثال‌های خوبی برای اثبات نوع نگاه جارموش و علاقه‌اش به فرهنگ و فلسفه شرق هستند.

08-Bill-Murray-in-Broken-Flowers

۸- شخصیت‌های منفعل، اهمیت شخصیت‌های فرعی

این عنصر تکرار شونده از مشخصه‌های سینمای جارموش است. به نظر می‌رسد شخصیت‌های اصلی (قهرمان‌ها) برای دنبال کردن خط داستانی انگیزه کافی ندارند و همیشه یک شخصیت فرعی وجود دارد که قهرمان را وادار می‌کند جریان دراماتیک فیلم را دنبال کند.

در فیلم «گل‌های پژمرده» اگر وینستون، که با داستان‌های معمایی آشنایی دارد، سعی نمی‌کرد نقاط بالقوه دراماتیکِ داستانِ فیلم را مشخص کند، موسیقی مناسب (به عقیده خودش) برای این موقعیت را انتخاب کند و دان را به داخل ماشین‌اش هل بدهد و او را تشویق کند که داستان را تا پایان دنبال کند، به نظر می‌رسد که قهرمان فیلم هرگز دل‌اش نمی‌خواست از روی کاناپه‌اش تکان بخورد.

این موضوع در مورد ویلیام بلیک نیز صدق می‌کند؛ او قصد ندارد به صورت جدی خط دراماتیک فیلم را دنبال کند و این «هیچ‌کس» (گری فارمر) است که بلیک را وادار می‌کند آنچه را که به او ارائه می‌دهد بپذیرد. در واقع بلیک، این حسابدارِ منفعل، از همان ابتدای داستان مرده است؛ کسی که هنوز زنده است و شعرش را به وسیله تفنگ‌اش بیان می‌کند، بلیکِ شاعر است، کسی که همه تصور می‌کنند از دنیا رفته است.

آدام در «تنها عاشقان زنده ماندند» مصمم است که به سال‌های جوانی بی‌پایان‌اش خاتمه بدهد و ایو کسی است که او را به ادامه زندگی ترغیب می‌کند. این نوع شخصیت‌پردازی در فیلمنامه دقیقا بازتاب شیوه جارموش در برخورد با یک موقعیت دراماتیک است.

09-Coffee-and-Cigarettes-2003

۹- اپیزودهای روایتی

تعدادی از فیلم‌های جارموش به صورت اپیزودهای جداگانه به تصویر کشیده شده‌اند. به عنوان مثال، تنها وجه اشتراک اپیزودهای فیلم «شب روی زمین» این است که تمام‌شان در یک تاکسی (لوکیشن اصلی) که در شهر در حال حرکت است فیلمبرداری شده‌اند. در فیلم «قهوه و سیگار» نیز، لوکیشن دقیقا همان چیزی است که اپیزودها را به هم مرتبط می‌کند.

در فیلم «مرد مرده»، محو شدن تدریجی نماها از روشنایی به تاریکی، کل داستان را به اپیزودهای جداگانه تقسیم می‌کند، در حالیکه در «تنها عاشقان زنده ماندند»، شخصیت‌ها در دو نقطه دور از هم زندگی می‌کنند.

10-Stranger-Than-Paradise

۱۰- فیلم بلند در قالب یک موزیک ویدیو

فارغ از این بحث که به طور کلی موسیقی در فیلم‌های جارموش نشان‌دهنده یک رویکرد ذهنی به داستان است، استفاده از صحنه‌هایی که در ماشین فیلمبرداری شده‌اند و نماهای POV همراه با موسیقی، موقعیت‌های آشنایی را بازآفرینی می‌کند که همه‌مان پیش از این تجربه کرده‌ایم. نگاه کردن به منظره بیرون ماشین در حال گوش دادن به موسیقی می‌تواند هر اتفاق روزمره و پیش‌پا‌افتاده‌ای را به یک تصویر ذهنیِ واضح و پر‌معنی تبدیل کند.

اگر فیلمساز از نمای POV شخصیتی که وارد موقعیتی دراماتیک می‌شود استفاده می‌کند، این به این معناست که ما در واقع همان شخصیت هستیم؛ فیلمساز روی همذات‌پنداری ما با قهرمانِ تنها و منفعل فیلم حساب کرده است و در چنین شرایطی استفاده از فواصل ذهنی موسیقایی به ایجاد این ارتباط سرعت می‌بخشد.

مهرداد نعیمی و آناهیتا منجزی
کافه سینما
مرداد ۱۳۹۵

معرفی شانس های فیلمنامه اقتباسی اسکار

با معرفی شانس‌های اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی «اصغر فرهادی» در آستانه رقابتی سخت قرار دارد.
وب سایت پلی لیست مدعیان اصلی و فیلمنامه های اقتباسی دارای شانس برای دریافت مجسمه طلایی را معرفی کرد. 

بخش فیلمنامه اقتباسی یکی از بخش های مهم آکادمی اسکار بوده که هر ساله نظر بسیاری از فیلمنامه نویسان جهان را به خود معطوف می کند.

اسکار 2017 نامزدهای بسیار قدرتمندی را در بخش فیلمنامه اقتباسی در خود می بیند و رقابت میان اسامی بزرگی همچون جاستین مارک، تام فورد، تاد کورمارنیکی، جِی کوکس و جیمز ویلسون آغاز شده است. در این میان نام اصغر فرهادی نیز به عنوان یکی از شانس های دریافت اسکار بهترین فیلمنامه اقتباسی دیده می شود.

این فهرست از سوی وب سایت سینمایی پلی لیست به سه بخش مدعیان اصلی، مدعیان و دارای شانس کسب اسکار تقسیم بندی شده است.

معرفی فیلم 6

http://www.naghdefarsi.com/images/stories/rooz/1101/45/n/pc94fd11747ba42d9e029293ba7caf8ecc_0.656980001295630133_taknaz_ir.jpgنفوذی

کارگردان: احمد کاوری - مهدی فیوضی

بازیگران: جمشید هاشم پور،‌امیر جعفری، نسرین مقانلو، محمد کاسبی، هوشنگ توکلی، رامین راستاد، سیاوش خیرابی، قاسم زارع، امیررضا دلاوری، علی‌رام نورایی و غلامحسین تسعیری

فیلمنامه: داود امیریان (بر اساس خاطرات یک آزاده - با نگاهی به کتاب "حکایت زمستان" نوشته سعید عاکف)
تهیه کننده: حسن علیمردانی، جمال شورجه
مدیر فیلمبرداری: حسن پویا
موسیقی متن: آریا عظیمی نژاد
طراح صحنه و لباس: فرامرز بادرامپور
صدابرداری و صداگذاری: جهانگیر میرشکاری
مدیر تولید: اردشیر ایران‌نژاد
برنامه‌ریز و دستیار کارگردان: عطاءالله سلمانیان

خلاصه داستان

فیلم، زندگی اسیری را روایت می کند که بعد از 20 سال ‌به وطن بازگشته است . او وقتی به ایران می رسد دستگیر و زندانی می شود و ...

20 فیلم برتر سینمای هند

لاقه‌مندان سینما در سراسر جهان در سایت مرجع آی‌ام‌دی‌بی این امکان را دارند که فیلم های محبوب خود را انتخاب کنند. سایت آی‌ام‌دی‌بی در یک جمع بندی در سال جدید برترین فیلم های سینمای هند را از نگاه مردم/ کاربران انتخاب کرد.

به گزارش سرویس سینمای جهان کافه سینما دستکم 1000 نفر در این رای گیری شرکت کردند. این 20 فیلم براساس امتیازهای کاربران و در ماه آوریل اعلام شد:

«لانتوری» به مکزیک مى رود

فیلم سینمایی «لانتوری» ساخته رضا درمیشیان همزمان با نمایش در سینماهاى ایران ، در هفدهمین حضور جهانی خود در چهاردهمین جشنواره فیلم مورلیا به نمایش درخواهد آمد.

بنابر این گزارش در چهاردهمین جشنواره فیلم مورلیاى امسال «لانتوری» به عنوان یکى از ده فیلم برگزیده جشنواره برلین در این رویداد سینمایى حضور خواهد داشت.
چهاردهمین جشنواره فیلم مورلیا از سى ام مهر الى نهم آبان در کشور مکزیک برگزار مى شود. 

لانتورى که برنده بهترین فیلم از سومین جشنواره هاى فیلم هاى ایرانى زوریخ است منتخب چهار فستیوال الف جهانى یعنى شصت و ششمین دوره جشنواره برلین ، پنجاه و یکمن جشنواره کارلووى وارى ، سى  دومین جشنواره ورشو لهستان و  نوردهمین جشنواره بین المللى فیلم شانگهاى است.

علاوه بر این لانتوری در جشنواره‌های زیر به نمایش درآمده است:

هفتیمن جشنواره خاورمیانه اکنون فلورانس و در برنامه‌های ویژه مرور فیلم‌های درمیشیان در سومین جشنواره فیلم‌های ایرانی کلن، دومین جشنواره فیلم‌های ایرانی زوریخ و موزه هنرهای آلمان، جشنواره فرهنگ و هنر معاصر ایران در مرکز بین المللی هنرهای نمایشی بولونیای ایتالیا ، جشنواره فیلم‌های ایرانی مونیخ آلمان، هفدهمین جشنواره آسیاتیکاى رم.

سی و پنجمین جشنواره ونکور کانادا ، نوزدهمین جشنواره سینما و دین ترنتو ایتالیا و دومین جشنواره سینه ایران تورنتو ، هجدهمین جشنواره فیلم مومبای هند و چهلمین جشنواره فیلم سائوپولو از دیگر جشنواره هایی است که قرار است «لانتوری» در آن به نمایش دربیاید.

این فیلم عاشقانه‌ای پرالتهاب در دل جامعه است. عشقی که به جنون ختم می‌شود.

نوید محمدزاده، مریم پالیزبان، باران کوثرى، مهدی کوشکی و بهرام افشاری و... از نقش آفرینان این فیلم هستند.
عرضه و پخش بین‌المللی فیلم به عهده محمد اطبایی (مستقل‌های ایرانی) است.
نمایش فیلم سینماىی لانتورى در سینماهاى تهران و شهرستان ها ادامه دارد.

سنتوری2

داریوش مهرجویی گفت: ساخت فیلم سنتوری ۲ کار پیچیده‌ای است و باید نزدیک به ۱۰ قطعه موسیقی برای این فیلم تنظیم و خوانده شود تا در زمان فیلمبرداری استفاده شود و در حال حاضر روی موسیقی‌های سنتوری ۲ کار می‌کنیم.

او افزود: بازیگرانی که برای این فیلم در نظر داشتم در رفت و آمد به آمریکا و به دنبال گرین کارت هستند و برای همین نتوانستیم برنامه‌ریزی دقیقی برای تولید داشته باشیم.

مهرجویی درباره عدم همکاری با محسن چاوشی در سنتوری ۲ به فیلم‌نت نیوز گفت: خیلی از چاوشی رنجیدم چون او را من آوردم و برایش مجوز گرفتم. ما تولید سنتوری را ۵ ماه عقب انداختیم تا برایش مجوز بگیریم اما به جای قدردانی گفت: برای قسمت دوم ۵۰۰ میلیون بدهید! حالا یک خواننده جدید رو می‌کنم که روی چاوشی کم شود؛ یک موزیسین توانا.

 

با تعویق فیلم سنتوری 2، داریوش مهرجویی  فیلم مونا را با نقش آفرینی حامد بهداد، نیکی کریمی و بیتا فرهی مقابل دوربین خواهد برد.

تاریخچه سینما

تاریخچه سینما


سینما با اختراع عکاسی و سپس ساخت تصاویر متحرک در حدود سال‌های 1880 تا 1889 در اروپا متولد شد.

برادران لومیر در سال ۱۸۹۵ دوربین سینماتوگراف را اختراع کردند. هرچند نمی‌توان این دو برادر فرانسوی را یگانه افرادی دانست که به پیدایش هنر سینما کمک کردند، بطوریکه نمی‌توان قاطعانه از یک نفر به‌عنوان مخترع سینما نام برد.

برادران لومیر خود ده‌ها فیلم کوتاه ساختند که همه آنها صرفاً از یک نما تشکیل می‌شد.
پس از لومیرها، ژرژ مه‌لیس باعث تکامل فن سینما شد. دیدگاه مه‌لیس نسبت به سینما یک دیدگاه تئاتری بود.

او پرده‌های گوناگونی از نمایش را فیلمبرداری می‌کرد و سپس این پرده‌ها را به یکدیگر متصل می‌کرد. ژرژ مه‌لیس همچنین پدیدآورنده‌ فن تروکاژ در سینماست.

 پس از مه‌لیس، ادوین اس پورتر باعث تکامل بنیادین و ساختاری سینما شد. او با ساختن چند فیلم‌، سینما را به عنوان پدیده‌ای که امروزه می‌شناسیم معرفی کرد.

سینمای پورتر دیگر ارتباطی به تئاتر نداشت، بلکه هنری مستقل و جدید بود. پورتر، پیشگام فن تدوین فیلم نیز می‌باشد. راهی که او در سینما آغاز کرد در نهایت به سینمای داستان‌گوی هالیوود منجر شد.

در سال 1900 سینما توسط مظفرالدین‌شاه پس از سفر به فرانسه به ایران آورده شد و اولین فیلمبردار، میرزا ابراهیم خان عکاس‌باشی بود.

اولین سالن نمایش فیلم نیز در سال 1283 در خیابان چراغ گاز توسط ابراهیم خان صحاف‌باشی افتتاح شد.

اولین فیلمساز تحصیلکرده و حرفه‌ای، خان بابا معتضدی بود، که برای اولین‌بار فیلم خبری ساخت. معتضدی اولین لابراتوار ظهور فیلم را نیز در زیرزمین خانه‌اش دایر کرد.

پس از ورود امکانات و ابزار تولید - به خصوص دوربین فیلمبرداری - آوانس اوگانیانس به همراه عده‌ای دیگر از دوستان خود نخستین پایه‌های سینمای ایران را بنا نهادند و با تشکیل گروهی در خیابان علاءالدوله (فردوسی کنونی) اقدام به تولید فیلم کردند.

نخستین فیلم سینمایی ناطق ایرانی دختر لر به کارگردانی اردشیر ایرانی و توسط عبدالحسین سپنتا در سال 1312 ساخته شد.

21 شهریور ماه، روز ورود دستگاه سینماتوگراف و سرآغاز آشنایی ایرانی‌ها با پرده سینما به عنوان روز ملی سینما نامگذاری شده است.

بیوگرافی لئوناردو دی کاپریو

ئوناردو ویلهلم دی‌کاپریو در ۱۱ نوامبر سال ۱۹۷۴ در کالیفورنیای آمریکا به دنیا آمد.

پدرش جورج دی کاپریو نویسنده و مادرش ارمهاین ایندربرکن. اجداد لئوناردو اهل ایتالیا و آلمان بودند. نام لئوناردو توسط مادر او و به خاطر نام لئوناردو داوینچی و هنگامی که نقاشی این هنرمند را در ایتالیا مشاهده کرد، برای او انتخاب شد.

مادر و پدر لئو هنگامی که او تنها 1 سال داشت از یکدیگر جدا شدند و وی همراه مادرش در محلهٔ فقیرنشین ایکو پارک که معروف به زاقه‌های هالیوود است، زندگی کرد و بزرگ شد.

دی‌کاپریو بازیگری را در ۵ سالگی با بازی در مجموعهٔ تلویزیونی امپر روم آغاز کرد اما به علت رفتارش از پروژه اخراج شد و پس از آن تصمییم گرفت تا تحصیلاتش را به طور جدی آغاز کند.

در ابتدای دوران کارش مدیر آژانس و مدیر برنامه‌هایش به او گوش زد کردند که نام لئوناردو بیش از حد غیرانگلیسی و خارجی است و او باید نامش را به لنی ولیامز تغییر دهد اما لئوناردو نپذیرفت و با بازی در فیلم زندگی بچه در سال ۱۹۹۳ وارد سینما شد.

آغاز کار لئوناردو در سال ۱۹۸۹ با بازی در نقش گری بکمن در سریال تلویزیونی بود، در همین هنگام بود که با یکی دیگر از بازیگران سینما توبی مگی آشنا شد. در سال ۱۹۹۳ در نقش توبی در فیلم خوش درخشید و نامش در فهرست عنوان بهترین هنرپیشه نقش دوم قرارگرفت.

در همان سال با ایفای زیبای نقش یک معلول ذهنی در فیلم گیلبرت گرپ چه می‌خورد؟ در کنار جانی دپ قرار گرفت که ثمره‌اش کاندید شدن برای جایزهٔ اسکار در سن 19 سالگی‌ بود.

در سال ۱۹۹۶ دی‌کاپریو در نقش رومئو در فیلم جدید رومئو و ژولیت حاضر شد. اما با این همه فعالیت و کارنامهٔ خوب هنری فیلم پر سرو صدای تایتانیک (۱۹۹۷)  بود که او را تبدیل به فوق‌ستاره‌ای در دنیای هالیوود کرد. تایتانیک فیلمی بود با ۱۱ کاندیدای اسکار با درصد بیشترین فروش فیلم در تاریخ سینما.

بعد از موفقیت بزرگ تایتانیک او حضوری نچندان دلچسب در فیلم سلبرتی وودی آلن داشت. بعد از آن لئوناردو در فیلم ضعیف ساحل ظاهر شد، فیلمی که از نظر منتقدان و تماشگران راضی کننده نبود.

در سال ۲۰۰۲ دی‌کاپیرو تمرکزاش را روی دو اثر؛ اگر می‌تونی منو بگیر به کارگردانی استیون اسپیلبرگ و دارودسته نیویورکی به کارگردانی مارتین اسکورسیزی قرار داد که هر دو فیلم مورد توجه منتقدین قرارگرفت.

بعد از آن نوبت به اثر قابل توجه هوانورد که بر اساس زندگی واقعی هاوارد هیوز تاجر معروف آمریکایی ساخته شده بود، رسید. دومین کار مشترک اسکورسیزی دومین کاندیدایی جایزه اسکار بهترین هنرپشیه نقش اول را برای او به ارمغان آورد.

همچنان دی کاپریو همکاری‌اش را با اسکورسیزی ادامه داد به طوری که خیلی‌ها او را دنیروی جدید اسکور می‌خواندند.

دی کاپریو در سال ۲۰۰۵ مشغول همکاری سومش با اسکورسیزی به نام مردگان با حضور ستارگان دیگری چون جک نیکلسون، الک بالدوین و مت دیمون شد.

دی کاپریو فعالیت‌های وسیعی برای منابع طبیعی بخصوص حفظ و نگه‌داری گوریل‌ها انجام داده. لئو با موفقیت در سال ۲۰۰۶ مشغول ساختن فیلمی در مورد محیط‌ زیست شد و این فیلم را به فستیوال کن برد.

وی در سال 2008 با راسل کرو در فیلم مجموعه دروغ‌ها ایفای نقش کرد.

برخی از افتخارات هنری دی کاپریو:

  • نامزد اسکار بازیگر نقش اول مرد برای فیلم الماس خونین، 2006
  • نامزد اسکار بازیگر نقش اول مرد برای فیلم هوانورد، 2005
  • نامزد اسکار بازیگر نقش مکمل مرد برای فیلم گیلبرت گریپ چه می‌خورد، 2004
  • برنده جایزه بهترین بازیگر خرس نقره‌ای جشنواره برلین برای فیلم رومئو و ژولیت، 199

نقد و بررسی فیلم فروشنده

آقای فرهادی مخاطبی که به سینما می آید (جیگر) نیست.
با نهایت احترام به آقای فرهادی و طرفداران ایشان آقای فرهادی فیلمساز جهانی ما در فیلم جدیدش شعور مخاطب را زیر سوال می برد و تا حدودی فیلم را فقط برای تمام شدن میسازد و صد البته فروختن.
مخاطب وقتی از سینما بیرون می آید با انبوهی از سوالات مواجه است سوال هایی نظیر تجاوز رخ داده یا نه؟چرا اگر پیرمرد متجاوز مریض است میتواند آن همه کار سخت را انجام دهد؟ چرا پیرمرد جورابش را در می آورد و جا میگذارد؟
حال قبل اینکه به تحلیل این سوالات بپردازیم لازم است بگوییم فیلمساز سینما را با چیستان اشتباه گرفته و از چالش هایی که در ذهن مخاطب بی جواب می ماند لذت می برد.
در قسمتی از فیلم رعنا میگوید اتفاقی رخ نداده است در قسمتی دیگر میگوید کاش مرده بودم  در این میان پیرمرد نیز میگوید ببخشید وسوسه شدم.
سراغ مصاحبه ی خود فیلمساز که میرویم ایشان میگوید چمیدانم مگر من در حمام بودم؟ خب ژس چطور انتظار دارد مخاطب بفهمد و با چه هایی که در سر دارد از سالن خارج نشود.مگر مخاطب در حمام بوده یا مگر دوربین داخل حمام را نشان داده؟
پیرمرد که وارد خانه میشود تغییر وسایل و دکوراسیون را نمیبیند مستقیم به سمت حمام میرودو بدون معطلی و صبر به داخل حمام میرود پیرمرد ناتوان داستان مت در صحنه ی تجاوز همچون جئان رعنایی از پس کارش بر می آید و بعد هم با سرعت محل را ترک میکند.جالب است که ژیرمرد با وجدان با این که میداند که این بار تجاوز کرده است باز هم پول را روی دکور میگذارد و میرود.همسایه میگوید دنبالش کردم اما نتوانستم او را بگیرم پس چه جالب که پیرمردی که توان دو طبقه بالا رفتن از پله را ندارد مانند آهویی میدود و فرار میکند.
به سکانس قبل از تجاوز برگردیم. رعنا با تلفن با عماد صحبت میکند و به او سفارش خرید میدهد یک دقیقه بعد آیفون زنگ میخورد رعنا هم بدون هیچ مشکل و صبری در را باز میکند و بی درنگ وارد حمام می شود.
حال در سکانس آخر عماد پیرمرد را گیر می اندازد و در خانه ای که در اول فیلم تخریب شد او را زندانی میکند.
عماد که می آید مظلوم نماهای پیرمرد شروع میشودخدا را شکر که تمام مشکلات با یک ببخشید حل میشود.
حال رعنا که تمام فیلم از حادثه مینالد به شوهرش میگوید که اگر به خانواده پیرمرد بگویی دیگر نه من نه تو.چه حس بخشش زیبایی.
سکانس رسیدن خانواده پیرمرد و اوج فیلم فارسی بازی های زن پیرمرد و گفتن از تنها عشق زندگی اش.نگاه های تهدید آمیز رعنا به عماد که مبادا عماد موضوع را بگوید و پیرمرد برای کار کوچکی که انجام داده مجازات شود .
آری شاید در کشور ما مجازات یک تجاوز یک سیلی باشد که اگر این باشد دیگر وای به حال زنان جامعه.
در صحنه بعد از تجاوزی که هنوز نمیدانیم صورت گرفته یانه چون در حمام نبودیم همسایه ها به خانه رعنا می آیند و او را غرق در خون در حمام میبینند و همسایه ای دنبال پیرمرد میکند هم طبق روال این فیلمنامه ی پر حفره از خیر زنگ زدن به پلیس میگذرد و اورا به بیمارستان میبرند و مسئولین بیمارستان هم همکاری خوبی با فیلمساز میکندد و به پلیس خبر نمیدهند تا عماد مانند قیصر به دنبال متجاوز و انتقام بیوفتد.
حال تماشاگر با این همه سوال از سینما خارج می شود این همه سوال که چه اتفاقی افتاد و چرا این مشکلات به این راحتی حل شد و فیلم تمام شد. آیا این سردر گمی ها هنر فیلمساز است یا خلاء های موجود در داستان و فیلمنامه.
و حل جواب برخی که میگویند اگر فیلم ضعیف است چرا اینقدر میفروشد؟
پاسخ ساده است در داغ بودن بازار سریال شهرزاد زوج اصلی این فیلم در فیلم فروشنده  ایفای نقش میکنند.قبل از اکران شدن گرفتن جایزه کن (که بحث درباره این موضوع را به بعدا میسپاریم) گذشته و کارنامه ی خوب اصغر فرهادی در ایران باعث میشود فیلم بهتر بفروشد و متاسفانه باید بگوییم فرهادی نیز برای گیشه فیلم ساخته است.
فیلم در شخصیت پردازی ضعیف است هیچ کدام از شخصیت ها با معرفی وارد داستان نمیشوند.ریتم فیلم بسیار کند و حوصله سربر است.
از بازی خوب ترانه علیدوستی و علی الخصوص شهاب حسینی نمیتوان صرف نظر کرد. شروع نه چندان خوب و پایان بسیار بد که میتوانیم به صراحت بگوییم فیلمنامه تا فیلمنامه شدن هنوز خیلی راه دارد.
نویسنده نقد : سعید راشدی