سینما ایران و جهان

نقد و بررسی بهترین فیلم های ایران و جهان

سینما ایران و جهان

نقد و بررسی بهترین فیلم های ایران و جهان

در این وبلاگ به نقد و بررسی فیلم، میزان فروش و تاریخچه و همچنین معرفی آثار خوب سینمای ایران و جهان می پردازیم

بایگانی

سینمای جیم جارموش

کافه سینما–سرویس سینمای جهان -آناهیتا منجزی و مهرداد نعیمی: آنچه باعث می‌شود شیوه فیلمسازی جیم جارموش منحصر‌به‌فرد به نظر برسد این حقیقت است که تجربیات سینمایی او به وضوح بازتاب یک شیوه روایتگریِ شخصی و مهم‌تر از آن، گواهی بر وجود یک جهان شخصی است. سلیقه او در انتخاب موضوعات، فضای روایی و خطوط داستانی مشابه بر این واقعیت صحه می‌گذارد که سینمای جارموش به لحاظ بصری و شیوه روایت، این فیلمساز را در سینمای آمریکا؛ منحصر بفرد می‌سازد.

چندی پیش سایت Taste of Cinema در مقاله‌ای به بررسی ده ویژگی منحصر‌به فرد سینمایِ این کارگردان سرشناس، که سمبل سینمای مستقل معاصر آمریکاست، پرداخت. در ادامه می‌توانید متن این مقاله را در ادامه مطلب بخوانید.

۱- انزوا، شهرهای متروکه

در فیلم «تنها عاشقان زنده ماندند» (Only Lovers Left Alive/2013) شهرهای دیترویت ایالت میشیگان و طنجه مراکش، که هر دو در حال حاضر فضاهای شهری متروکی هستند، به عنوان لوکیشن‌های اصلی انتخاب شدند. در بسیاری از صحنه‌های طولانی این فیلم، آدام (تام هیدلستون)، ایو (تیلدا سوئینتن) را به گردش شبانه در دیترویت می‌برد. آدام سالن آمفی‌تئاتر قدیمی و با‌شکوهی را به او نشان می‌دهد که حالا دیگر به یک پارکینگ تبدیل شده است؛ یک فضای شهری متروکه که کایوت‌ها در آن پرسه می‌زنند.

دلیل انتخاب شهری مانند دیترویت به عنوان فضای اصلی روایت، این واقعیت است که قهرمان فیلم یک خون‌آشام (البته از نوع صلح‌طلب‌اش) است و ترجیح می‌دهد از هرج‌و‌مرج شهر‌های بزرگ دور بماند و در انزوا زندگی کند. در فیلم «مرد مرده» (Dead Man/1995)، ویلیام بلیک (جانی دپ) با قطار به شهر صنعتی ماشین می‌رود تا در کارخانه تولید فولادِ این شهر به عنوان حسابدار مشغول به کار شود، اما مشیت الهی به گونه‌ای دیگر رقم می‌خورد و او نمی‌تواند این شغل را به دست بیاورد. این شخصیت نیز مانند آدام در یک فضای متروکه به تصویر کشیده می‌شود.

اولین فیلم بلند جارموش یعنی «تعطیلات همیشگی» (Permanent Vacation/1980) با نمایی از یکی از خیابان‌های شلوغ نیویورک آغاز می‌شود. این نما به صورت پیاپی قطع می‌شود به خیابان متروکه‌ای که کسی از آنجا عبور نمی‌کند.

قطع نماها به این شیوه چندین بار تکرار می‌شود تا زمانیکه سر‌و‌کله قهرمان فیلم پیدا می‌شود؛ این شخصیت به راحتی قابل شناسایی است، چون او تنها کسی است که در آن خیابان‌های متروکه در حال پرسه زدن است.

02-down-by-law

۲- انتخاب شخصیت‌های تنها و گوشه‌گیر به عنوان قهرمان اصلی فیلم

قهرمان‌هایی که جارموش انتخاب می‌کند به لحاظ اجتماعی تعریف نشده‌اند. ویلیام بلیک در «مرد مرده» فردی تنها و گوشه‌گیر است که به هیچ چیز تعلق خاطر ندارد؛ او در آستانه شروع یک رابطه عاطفی است، اما نامزد حسودِ دختر مورد علاقه‌اش مانع شکل گرفتن این رابطه می‌شود.

قهرمان فیلم «گوست داگ» (Ghost Dog/1999) خانواده‌ای ندارد؛ در واقع این تصمیم خودش است که تنها زندگی کند و پیرو "راه و رسم سامورایی" باشد. همین موضوع درباره دان جانستون (بیل موری)، قهرمان فیلم «گل‌های پژمرده» (Broken Flowers)، نیز صدق می‌کند؛ او هم مانند قهرمان فیلم «گوست داگ» تنهایی را انتخاب کرده است. قهرمان‌های اصلی فیلم «تنها عاشقان زنده ماندند» نیز علی‌رغم اینکه یک زوج هستند، جدا از هم و در دو کشور مختلف زندگی می‌کنند.

در فیلم‌های «شب روی زمین» (Night on Earth/1991)، «قهوه و سیگار» (Coffee and Cigarettes/2003)، «مغلوب قانون» (Down by Law/1986) و «قطار اسرارآمیز» (Mystery Train/1989)، همه شخصیت‌ها خارج از بافت جامعه هستند و خطوط داستانی در تاکسی، زندان، خیابان و شهری جدید و نا‌شناخته شکل می گیرند. شخصیت‌ها در اتاق‌های هتل و مکان‌هایی زندگی می‌کنند که اساسا جزو اقامتگاه‌های دائم محسوب نمی‌شود؛ کارگردان، شخصیت را به صورت موقت و فقط در فاصله زمانی‌ای که داستان در آن اتفاق می‌افتد در آن موقعیت خاص قرار می‌دهد.

در فیلم «شب روی زمین»، مردِ مست، رها شده و در جایی بیرون از خانهِ خودش به تصویر کشیده می‌شود. از سویی دیگر، قهرمان فیلم «گوست داگ» در محل زندگی‌اش می‌ماند، اما وقت‌اش را با کبوترهایش روی پشت‌بام می‌گذراند. او تنها کسی است که درونِ فضای شخصی خودش را می‌بیند، اما به نظر می‌رسد در خانه خودش هم، درست مثل خانه‌های دیگر، احساس راحتی نمی‌کند. اینطور که به نظر می‌رسد، شیوه جارموش، پرهیز از ورود به فضاهای شخصی است.

03-Mystery-Train

۳- حرکت در صحنه/ذهنیت‌گرایی

صحنه‌ای وجود دارد که در تمام آثار جارموش تکرار می‌شود. می‌توان گفت که شخصیت‌های فیلم‌های جارموش به سمت فضای روایت رانده می‌شوند؛ در «مرد مرده» و «قطار اسرارآمیز»، این کار به وسیله یک قطار انجام می‌شود. در فیلم‌های «گل‌های پژمرده»، «گوست‌ داگ» و «مغلوب قانون»، شخصیت‌ها، مدت‌زمان قابل‌توجهی، در ماشین هستند، در حالیکه در «شب روی زمین» کل داستان در یک ماشینِ در حال حرکت اتفاق می‌افتد.

استفاده از وسایل نقلیه در صحنه‌ها، علاوه بر اینکه تمایل جارموش برای دور نگه‌داشتن شخصیت از محیط اطراف‌اش را نشان می‌دهد، شیوه‌ای است برای انعکاس رویکرد ذهنی این فیلمساز درباره داستانی که روایت می‌کند، مخصوصا به این دلیل که بیشتر صحنه‌هایی که در ماشین فیلمبرداری می‌شوند، همراه با موسیقی و نماهای POV هستند.

04-dead-man-original

۴- ارجاع به ادبیات

با وجود اینکه ویلیام بلیک در «مرد مرده» مدام ادعا می‌کند که با ویلیام بلیکِ شاعر نسبتی ندارد، اما در مسیر فیلم به تدریج به نسخه‌ای از این شاعر معروف تبدیل می‌شود؛ ویلیام بلیکی که شعرش را بدون استفاده از حروف و با تفنگ‌اش می‌نویسد.

در فیلم «تنها عاشقان زنده ماندند» ایو عاشق ادبیات است؛ با کریستوفر مارلو (شاعر و نمایش‌نامه‌نویس انگلیسی) نشست‌و‌برخاست می‌کند و حتی زمانی که وسایل سفرش را می‌بندد، کتاب‌هایش را فراموش نمی‌کند و از سویی دیگر در فیلم «گل‌های پژمرده»، وینستون (جفری رایت)، همسایه دان، عاشق داستان‌های معمایی است و تمام قواعد این ژانر ادبی را وارد خط داستانی این فیلم می‌کند.

با وجود اینکه شخصیت‌های اصلی به طور مستقیم در خلق یک اثر ادبی مشارکت ندارند، مونولوگ‌های طولانی و ارجاعات مستقیم به زندگی و نقل‌قول‌های افراد مشهور، بخش‌های جدایی‌ناپذیر آثار جارموش به شمار می‌روند. به جرات می‌توان گفت که او سعی دارد از شخصیت‌ها، موقعیت‌ها و الگوهای شناخته شده استفاده کند تا ساختار روایت خود را بر مبنای چیزهایی که مخاطب با آن‌ها آشنایی دارد، قرار دهد و سپس به تدریج آن‌ها را تغییر دهد تا تصویر مورد‌نظر خود را ارائه کند.

05-night-on-earth-new-york

۵- حس شوخ‌طبعی

جارموش برای خلق موقعیت‌های طنز در فیلم‌هایش، بیش از هر چیز دیگری، از تضاد بین شخصیت‌ها و یا تضاد بین شخصیت و محیط پیرامون‌اش استفاده می‌کند؛ یک دلقک سیرک که اهل آلمان شرقی است و در نیویورک به عنوان راننده تاکسی کار می‌کند، مواجهه یک حسابدار با سرخ‌پوستی که به زندگی معنوی اعتقاد دارد یا یک مرد بازنشسته منفعل که همسایه مشتاق و پر‌انرژی‌اش او را وادار می‌کند درام را پیش ببرد.

خون‌آشام‌ها بستنیِ خونی می‌خورند و طرفدارانِ ژاپنی الویس پریسلی به کلرادو می‌آیند تا جایی را که موسیقی‌دان‌های محبوب‌شان، فعالیت‌شان را از آنجا آغاز کردند، ببینند. احتمالا «قهوه و سیگار» بهترین نمونه خلق موقعیت‌های طنز از طریق رویارویی شخصیت‌ها و تضادهای‌شان است.

06-ONLY-LOVERS-LEFT-ALIVE

۶- انتخاب موسیقی‌دان به عنوان قهرمان فیلم

تعبیر جارموش از الگوی خون‌آشامی با آنچه که پیش از این ارائه شده کاملا متفاوت است. او، به جای هر چیز دیگری، بر این واقعیت تاکید می‌کند که یک خون‌آشام می‌تواند جلوی پیر‌شدن‌اش را بگیرد و برای همیشه جوان بماند و به درستی این موضوع را به تصویر می‌کشد؛ هر کس که آرزو دارد برای همیشه زنده بماند، باید تمایلی روزافزون به زندگی داشته باشد و مدام آن را تحسین کند. خون‌آشام‌های او هنرمند هستند و مثل هر هنرمند دیگری، همیشه موجودات زنده، زندگی و جوانی را تحسین می‌کنند.

علاوه بر این، جارموش با انتخاب موسیقی‌دان‌ها و هنرمندان به عنوان شخصیت‌های اصلی، توضیح می‌دهد که چرا این شخصیت‌ها تنها و گوشه‌گیر هستند؛ فقط به این دلیل که شیوه ابراز وجودشان از طریق کلمات نیست. ویلیام بلیک در «مرد مرده» بعد از اینکه به این باور می‌رسد که روح ویلیام بلیکِ شاعر در بدن او حلول کرده و پدیدار شده است، شروع می‌کند به ابراز وجود و خلق تصاویر هنری از طریق خشونت.

موسیقی‌دان‌ها یا به طور کلی هنرمندان، زنده یا مرده، به عنوان شخصیت‌های اصلی یا فرعی، همیشه در روایت‌های جارموش حضور دارند. انتخاب موسیقی در فیلم‌های او، اغلب تحت تاثیر جهان درون فیلم است و شخصیت‌ها از طریق موسیقی خودشان را ابراز می‌کنند.

07-Ghost-Dog-The-Way-Of-The-Samurai

۷- تصوف و فلسفه شرق

ناشناخته بودن فرهنگ و فلسفه شرق در بافت جوامع غربی باعث می‌شود فیلم‌های جارموش، فضای عجیب‌و‌غریب و منحصر‌به فردی داشته باشند.

استفاده از لوت به عنوان ساز اصلی در فیلم «تنها عاشقان زنده ماندند»، اعتقادات مذهبی مرد سرخ‌پوست در «مرد مرده»، ارجاعات به فلسفه زندگی سامورایی در «گوست داگ» و موسیقی جازِ اتیوپیایی که در طول سفر دان در فیلم «گل‌های پژمرده» شنیده می‌شود، مثال‌های خوبی برای اثبات نوع نگاه جارموش و علاقه‌اش به فرهنگ و فلسفه شرق هستند.

08-Bill-Murray-in-Broken-Flowers

۸- شخصیت‌های منفعل، اهمیت شخصیت‌های فرعی

این عنصر تکرار شونده از مشخصه‌های سینمای جارموش است. به نظر می‌رسد شخصیت‌های اصلی (قهرمان‌ها) برای دنبال کردن خط داستانی انگیزه کافی ندارند و همیشه یک شخصیت فرعی وجود دارد که قهرمان را وادار می‌کند جریان دراماتیک فیلم را دنبال کند.

در فیلم «گل‌های پژمرده» اگر وینستون، که با داستان‌های معمایی آشنایی دارد، سعی نمی‌کرد نقاط بالقوه دراماتیکِ داستانِ فیلم را مشخص کند، موسیقی مناسب (به عقیده خودش) برای این موقعیت را انتخاب کند و دان را به داخل ماشین‌اش هل بدهد و او را تشویق کند که داستان را تا پایان دنبال کند، به نظر می‌رسد که قهرمان فیلم هرگز دل‌اش نمی‌خواست از روی کاناپه‌اش تکان بخورد.

این موضوع در مورد ویلیام بلیک نیز صدق می‌کند؛ او قصد ندارد به صورت جدی خط دراماتیک فیلم را دنبال کند و این «هیچ‌کس» (گری فارمر) است که بلیک را وادار می‌کند آنچه را که به او ارائه می‌دهد بپذیرد. در واقع بلیک، این حسابدارِ منفعل، از همان ابتدای داستان مرده است؛ کسی که هنوز زنده است و شعرش را به وسیله تفنگ‌اش بیان می‌کند، بلیکِ شاعر است، کسی که همه تصور می‌کنند از دنیا رفته است.

آدام در «تنها عاشقان زنده ماندند» مصمم است که به سال‌های جوانی بی‌پایان‌اش خاتمه بدهد و ایو کسی است که او را به ادامه زندگی ترغیب می‌کند. این نوع شخصیت‌پردازی در فیلمنامه دقیقا بازتاب شیوه جارموش در برخورد با یک موقعیت دراماتیک است.

09-Coffee-and-Cigarettes-2003

۹- اپیزودهای روایتی

تعدادی از فیلم‌های جارموش به صورت اپیزودهای جداگانه به تصویر کشیده شده‌اند. به عنوان مثال، تنها وجه اشتراک اپیزودهای فیلم «شب روی زمین» این است که تمام‌شان در یک تاکسی (لوکیشن اصلی) که در شهر در حال حرکت است فیلمبرداری شده‌اند. در فیلم «قهوه و سیگار» نیز، لوکیشن دقیقا همان چیزی است که اپیزودها را به هم مرتبط می‌کند.

در فیلم «مرد مرده»، محو شدن تدریجی نماها از روشنایی به تاریکی، کل داستان را به اپیزودهای جداگانه تقسیم می‌کند، در حالیکه در «تنها عاشقان زنده ماندند»، شخصیت‌ها در دو نقطه دور از هم زندگی می‌کنند.

10-Stranger-Than-Paradise

۱۰- فیلم بلند در قالب یک موزیک ویدیو

فارغ از این بحث که به طور کلی موسیقی در فیلم‌های جارموش نشان‌دهنده یک رویکرد ذهنی به داستان است، استفاده از صحنه‌هایی که در ماشین فیلمبرداری شده‌اند و نماهای POV همراه با موسیقی، موقعیت‌های آشنایی را بازآفرینی می‌کند که همه‌مان پیش از این تجربه کرده‌ایم. نگاه کردن به منظره بیرون ماشین در حال گوش دادن به موسیقی می‌تواند هر اتفاق روزمره و پیش‌پا‌افتاده‌ای را به یک تصویر ذهنیِ واضح و پر‌معنی تبدیل کند.

اگر فیلمساز از نمای POV شخصیتی که وارد موقعیتی دراماتیک می‌شود استفاده می‌کند، این به این معناست که ما در واقع همان شخصیت هستیم؛ فیلمساز روی همذات‌پنداری ما با قهرمانِ تنها و منفعل فیلم حساب کرده است و در چنین شرایطی استفاده از فواصل ذهنی موسیقایی به ایجاد این ارتباط سرعت می‌بخشد.

مهرداد نعیمی و آناهیتا منجزی
کافه سینما
مرداد ۱۳۹۵

  • سعید راشدی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی